.::19::. |
با تو رفتم بی تو باز آمدمممم از سر کوی او...... دله دیووانه........... پنهان کردم در خاکستر غم آنهمه آرزو ... دله دیوووووااااانه .................................. چه بگویم با من ای دل چه هاااا کردی ... تو مرا با عشق او آشنا کردی ...
عزیزم... اصلا وقتی میگی دلت گرفته هاااا من اینجا دیوونه میشم... میدونم میفهمم چقدر تو سختی هسی...میدونم تنهایی. ... منم اگر چه تنهام اما تنهایی رو دوست دارم چون لحظه لحظه اش خاطرات تو رو تازه می کند...
اینو نگم چی بگم ؟؟؟؟ ای بابا میبینی ......مثلا اومدم شاد بنویسم و به اینجا رنگه شادی بدم هاااا نگا چی نوشتم... ولی عیب نداره چیزی نمونده...ایشالا کمتر از ? ماه دیگه میبینیم هم رو... اون وقته که میترکونیم :دی تلافیه همه دوریا و و سختی ها و تنهایی ها و بیرون نرفتن ها و با هم نبودن ها و ندیدن ها و نبوسیدن ها و دل تنگی ها و ..... رو در میاریم.
<><> به چه مشغول کنم دیده و دل را که مدام دل تو را می طلبد دیده تو را میجوید <><>
* در مورد عکس باید ببخشید که زدم تو جاده خاکی.. خیلی عکس رو دوست دارم دلم میخواست یه روز بزارمش.
|
|
.::19::. |
با تو رفتم بی تو باز آمدمممم از سر کوی او...... دله دیووانه........... پنهان کردم در خاکستر غم آنهمه آرزو ... دله دیوووووااااانه .................................. چه بگویم با من ای دل چه هاااا کردی ... تو مرا با عشق او آشنا کردی ...
عزیزم... اصلا وقتی میگی دلت گرفته هاااا من اینجا دیوونه میشم... میدونم میفهمم چقدر تو سختی هسی...میدونم تنهایی. ... منم اگر چه تنهام اما تنهایی رو دوست دارم چون لحظه لحظه اش خاطرات تو رو تازه می کند...
اینو نگم چی بگم ؟؟؟؟ ای بابا میبینی ......مثلا اومدم شاد بنویسم و به اینجا رنگه شادی بدم هاااا نگا چی نوشتم... ولی عیب نداره چیزی نمونده...ایشالا کمتر از ? ماه دیگه میبینیم هم رو... اون وقته که میترکونیم :دی تلافیه همه دوریا و و سختی ها و تنهایی ها و بیرون نرفتن ها و با هم نبودن ها و ندیدن ها و نبوسیدن ها و دل تنگی ها و ..... رو در میاریم.
<><> به چه مشغول کنم دیده و دل را که مدام دل تو را می طلبد دیده تو را میجوید <><>
* در مورد عکس باید ببخشید که زدم تو جاده خاکی.. خیلی عکس رو دوست دارم دلم میخواست یه روز بزارمش.
|
|
یار سفر کرده ی من منو ببر از این دیار دلتنگم از دوریه تو بی تو منم یه بی قرار واسه دل خسته ی من مرحم یاد تو بسه تو این روزای شب زده چشمات واسم همه کسه |
|
|
|
همه از مرگ میترسندومن اززندگی
سمج خودم.
چقدر هولناک است وقتیکه مرگ آدم را پس
میزند.دو هفته پیش
بود در روزنامه خواندم که در اتریش کسی
سیزده بار به انواع
گوناگون قصد خودکشی کرده و همه مراحل
آنرا پیموده:خودش
را دار زده ریسمان پاره شده و یا خودش را
در رودخانه انداخته
او را از آب بیرون آورده اندوغیره.....بالاخره
برای آخرین
بار خانه را که خلوت دیده با کارد آشپزخانه
همه رگ و پی
خودش را بریده و ایندفعه سیزدهم میمیرد!
این به من دلداری میدهد!
کسی تصمیم به خودکشی نمیگیرد خود
کشی با بعضی ها هست.
در خمره و در سرشت آنهاست و نمی
تواننداز دستش
بگریزند.این سرنوشت است که فرمانروایی
دارد ولی در همین
حال این من هستم که سرنوشت خودم را
درست کردهام و حا لا
دیگر نمی توانم از دستش بگریزم و از خودم
فرار بکنم.
باری چه میشود کرد؟ سرنوشت پر زورتر از
من است.
نا آمدگان اگر بدانند که ما - از دهر چه
میکشیم نایند دگر
|
عشق با یک لبخند شروع میشه
وبا یک بوسه رشد میکنه
و با یک اشک تموم میشه
|
|