فقط 10دقیقه رفتم و کنارش نشستم و به همان جایی که او نگاه میکرد نگاه کردم. بعد از ده دقیقه بلند شد و رفت. ده دقیقه ی بعد یکی دیگر آمد و کنار من نشست و به همان جایی که من نگاه میکردم نگاه کرد. بعد از ده دقیقه بلند شدم و راه افتادم که بروم دستم را گرفت و گفت: من اشتباه تو رو تکرار نمیکنم. دستش را فرو برد لای موهای پشت سرم و چنگشان زد. سرم را کشید طرف صورتش و آرام زمزمه کرد: دوستت دارم بیشتر از ده دقیقه.